کد مطلب:77748 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

نامه 025-به مامور جمع آوری مالیات











و من وصیه له علیه السلام

كان یكتبها لمن یستعمله علی الصدقات و انما ذكرنا منها جملا لیعلم بها انه علیه السلام كان یقیم عماد الحق و یشرع امثله العدل فی صغیر الامور و كبیرها و دقیقها و جلیلها.

یعنی و از وصیت امیرالمومنین علیه السلام بود كه نوشت این وصیت را از برای كسی كه گردانیده بود او را عامل و مباشر بر جمع كردن مالهای زكات. و ذكر نكردیم از وصایای حضرت علیه السلام پاره ای را مگر از جهت اینكه دانسته شود به سبب آنها كه به تحقیق بود علیه السلام كه برپا می داشت ستون حق را و ظاهر می كرد احكام عدالت را در امور كوچك و بزرگ و پنهان و آشكار.

«انطلق علی تقوی الله وحده لاشریك له و لا تروعن مسلما و لا تجتازن علیه كارها و لاتاخذن منه اكثر من حق الله فی ماله، فاذا قدمت علی الحی، فانزل بمائهم من غیر ان تخالط ابیاتهم، ثم امض الیهم بالسكینه و الوقار، حتی تقوم بینهم فتسلم علیهم و لا تخدج بالتحیه لهم، ثم تقول: عباد الله! ارسلنی الیكم ولی الله و خلیفته، لاخذ منكم حق الله فی اموالكم، فهل لله فی اموالكم من حق فتودوه الی ولیه؟ فان قال قائل: لا، فلاتراجعه. و ان انعم لك منعم فانطلق معه من غیر ان تخیفه او توعده او تعسفه او ترهقه، فخذ ما اعطاك من ذهب او فضه.»

[صفحه 1051]

یعنی رفتار كن بر نهج تقوی و پرهیزكاری خدای یگانه كه نیست شریك از برای او و به فزع و ملامت مینداز مسلمانی را و مگذر بر مسلمی در حالتی كه كراهت داشته باشد در گذشتن تو بر او و مگیر از او بیشتر از حق خدا در مال او، پس در هنگامی كه می رسی بر قبیله ای پس فرود بیا به آبگاه ایشان، بدون اینكه داخل خانه های ایشان گردی، پس برو به سوی ایشان به آرام تن و جان، تا اینكه بایستی در میان ایشان، پس سلام كن بر ایشان و كم مكن از تحیت و تعظیم از برای ایشان. پس می گویی تو كه ای بندگان خدا، فرستاده است مرا به سوی شما ولی خدا و خلیفه ی خدا از برای اینكه بگیرم از شما حق خدا در مالهای شما را، پس آیا هست از برای خدا در اموال شما حقی؟ پس اگر هست برسانید آن را به سوی ولی خدا. پس اگر گفت گوینده ای كه نیست، پس برمگرد به سوی او و اگر گفت آری مر تو را آری گوینده ای، پس برو با او، بدون اینكه بترسانی او را، یا وعده دهی او را به شری، یا ستم كنی بر او، یا دشوار گیری بر او. پس بگیر آنچه را كه می دهد به تو از زر و یا از سیم.

«و ان كانت له ماشیه او ابل، فلا تدخلها الا باذنه، فان اكثرها له، فاذا اتیتها فلا تدخلها دخول متسلط علیه و لا عنیف به و لاتنفرن بهیمه و لاتفزعنها و لاتسوءن صاحبها فیها و اصدع المال صدعین، ثم خیره، فاذا اختار فلا تعرضن لما اختار، ثم اصدع الباقی صدعین، ثم خیره، فاذا اختار فلاتعرضن لما اختار، فلا تزال بذلك حتی یبقی ما فیه وفاء لحق الله فی ماله، فاقبض حق الله منه، فان استقالك فاقله ثم اخلطهما، ثم اصنع مثل الذی صنعت اولا، حتی تاخذ حق الله فی ماله.»

یعنی و اگر باشد از برای او گاو و گوسفند یا شتر، پس داخل آنها مشو مگر به اذن او، پس به تحقیق كه بیشتر آنها از اوست. یعنی كمتر آن مال زكات است. پس در هنگامی كه بیایی به نزد آنها، پس داخل مشو در آنها داخل شدن غلبه كننده بر صاحب مال و نه ستم كننده به آن و مرمان چهارپایان را و به فریاد مینداز آنها را و بد حال مگردان صاحب آنها را درباره ی آنها، پس شق كن و بخش كن مال را به دو بخش، پس مختار گردان او را در

[صفحه 1052]

اختیار كردن هر یك از آنها، پس در وقتی كه اختیار كرد بخشی را، پس متعرض مشو مر چیزی را كه اختیار كرده است. پس باز بخش كن باقی مانده را به دو بخش، پس باز مختار گردان او را، پس در وقتی كه اختیار كرد بخشی را، پس متعرض مشو مر چیزی را كه اختیار كرده است، پس همیشه عمل كن به آن نسبت تا اینكه باقی بماند چیزی كه در آن وفا باشد به ادای مال خدا كه در مال اوست، پس بگیر حق خدا را از او، پس اگر طلب كند باطل كردن آن تقسیم را، پس باطل كن آن قسمت را، پس ممزوج ساز دو مال را، پس عمل كن مثل عملی كه در اول كرده بودی، تا اینكه بگیری حق خدا را كه در مال اوست. «و لاتاخذن عودا و لا هرمه و لا مكسوره و لا مهلوسه و لا ذات عوار و لا تامنن علیها الا من تثق بدینه، رافقا بمال المسلمین حتی یوصله الی ولیهم، فیقسمه بینهم. و لا توكل بها، الا ناصحا شفیقا و امینا حفیظا، غیر معنف و لا مجحف و لا ملغب و لا متعب، ثم احدر الینا ما اجتمع عندك نصیره حیث امر الله به، فاذا اخذها امینك فاوعز الیه ان لایحول بین ناقه و بین فصیلها و لا یمصر لبنها، فیضر ذلك بولدها و لا یجهدنها ركوبا و لیعدل بین صواحباتها فی ذلك و بینها.»

یعنی و باید نگیری تو مسن از شتر را و نه پیری را و نه شكسته ای را و نه مریضه ی لاغر را و نه صاحب عیب را. و امین مگردان بر آنها مگر كسی را كه اعتماد داشته باشی به دین او، در حالتی كه مهربان باشد با مال مسلمانان، تا اینكه برساند مال مسلمانان را به سوی ولی و صاحب اختیار ایشان، پس قسمت می كند ولی میان ایشان و موكل مگردان به آنها مگر نیكخواه مهربان را. و امین نگاهبانی را كه نه شدت كننده باشد و نه ستم كننده باشد و نه خسته كننده باشد و نه زحمت دهنده باشد، پس روانه گردان به سوی ما آنچه را كه جمع شده است در نزد تو. به مصرف می رسانیم آن را در جائی كه خدا امر كرده است به آن، پس در هنگامی كه گرفت آنها را امین تو، پس وصیت كن به سوی او كه مانع نشود میانه ی شتر ماده و میانه ی بچه ی او و بسیار ندوشد شیر آن را، تا اینكه ضرر رساند به ولد او و به مشقت نیندازد آنها را از جهت سوار شدن و هر آینه به عدل رفتار كند میان آن شترانی كه صاحب سواری شده اند و میانه ی آنها كه سواری نشده اند، یعنی در

[صفحه 1053]

بعضی اوقات بر آنها سوار شود و در بعضی دیگر به آنهائی كه سواری نشده اند.

«و لیرفه علی اللاغب و لیستان بالنقب و الطالع و لیوردها ما تمر به من الغدر و لا یعدل بها عن نبت الارض الی جواد الطرق و لیروحها فی الساعات و لیمهلها عند النطاف و الاعشاب، حتی تاتینا بها باذن الله، بدنا، منقیات غیر متعبات و لا مجهودات، لنقسمها علی كتاب الله و سنه نبیه، صلی الله علیه و آله، فان ذلك اعظم لاجرك و اقرب لرشدك ان شاء الله تعالی.»

یعنی و هر آینه باید آسان گیرد بر خسته شده و تانی كند و انتظار كشد به جرب دار و لنگ وامانده و وارد گرداند آنها را به جایی كه بگذرند در آن مكان به غدیرها و حوضهای آب و میل ندهد آنها را از علفزار به سوی جاده ی راهها و راحت دهد آنها را در چند ساعتی و مهلت دهد آنها را در نزد آبها و گیاهها، تا اینكه بیاورد آنها را به نزد ما، به اذن خدا فربه و پاكیزه، پاك از عیب، بدون زحمت كشیده و نه مشقت دیده، تا اینكه قسمت كنیم آنها را بر نهج حكم كتاب خدا و طریقه ی رسول او، صلی الله علیه و آله. پس به تحقیق كه جمع كردن مال خدا بزرگتر است از برای ثواب تو و نزدیكتر است از برای رشادت تو، اگر بخواهد خدای تعالی.

[صفحه 1054]


صفحه 1051، 1052، 1053، 1054.